صفحه شخصی عرفان بنیادی   
 
نام و نام خانوادگی: عرفان بنیادی
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد عمومی
تاریخ عضویت:  1389/04/12
 روزنوشت ها    
 

 متجاوز کیست بخش عمومی

19

نمونه هایی از تجاوز در مکان هایی که ارباب رجوع دارند

(اعم از دولتی و خصوصی)

از خواننده گرامی خواهش میکنم چند دقیقه ای وقت بگذارد و تا آخر متن را ملاحظه فرماید. باور کنید این موضوع،مشکل روزمره همه ما ایرانیان و است و متاسفانه به آن عادت کرده ایم.

*اگر کار شما امروز انجام میشود و من آن را به فردا حواله میکنم متجاوز هستم.

*اگر برای نشان دادن اهمیت امضایم به کار شما ایراد بیهوده بگیرم متجاوز هستم.

*اگر اطلاعات محتوای پرونده ات را که گاها برای بدست آوردن آنها سالها زحمت کشیده ای و هزینه کرده ای خیلی راحت در اختیار دوستان (سببی و نسبی و پولی) خود قرار دهم متجاوز هستم .

*اگرفقط به خاطر اینکه درمراجعه به من احترام مورد توقعم راانجام نداده ای و شمارا اذیت کنم متجاوزهستم

*اگر به خاطر اینکه صرفا از قیافه ات خوشم نمی آید و باب طبعم نیستی, جواب سر بالا دهم , متجاوز هستم.

*اگر به خاطرراهنمایی نامناسب و یا اشتباه من دچار خسارات زیادی شده ای , متجاوز هستم.

* اگربرای رسیدن به محل کار من که معمولا در بهترین و شلوغ ترین نقطه شهر است مجبوری چندین کیلومترترافیک را بپیمایی وساعت ها وقت بگذاری و مبالغ سنگینی هزینه وبنزین وکرایه و قرص اعصاب و ...دهی و تازه وقتی به محل کارم رسیدی:

** به خاطر اینکه امروز حوصله ات را ندارم , در اتاق کناری پنهان میشوم و همکارت میگویدفلانی مرخصی/ماموریت/ استعلاجی/...است و شما مجبور میشوی بارها و بارها باصرف هزینه زیاد بیایی و بروی تا روی مه رخ من را ملاحظه کنی

**چون امروز دوست اینترنتی من بعد از مدتها آنلاین شده و من دارم بااو چت میکنم و پشتمانیتوری که نشسته ای من دارم حرفهای عاشقانه ام را مبادله میکنم , ولذا فرصت صحبت با شما را ندارم وبهانه می آورم که امروز رییس نیست که امضا کند , برو فردا بیا

**از آنجا که دارم ایمیلهای بسیار آموزنده ای! را چک میکنم و خیلی فرصت صحبت و انجام کار شما را ندارم یه جورایی جواب سر بالای محترمانه به شما میدهم

**بدون کمترین توجهی به شمادرحال صحبت باموبایل بادوست عزیز وشفیقم/همسرم/فرزندم/شریک شغل دومم/بنگاه معاملات ماشین یااملاک/./././. هستم و شما مجبور میشوی بیش از یک ساعت مقابل من حرص و بخوری واز ترست صدایت هم در نیاید

**کاری را که خیلی سریع و راحت میتوان انجام داد عمدا کند انجام دهم تا ساعت اداری تمام شود و شما مجبور شوی باز هم با مشقفت فراوان طی مسیر کنی و ....

**به خاطر دلخوری هایی که از رییسم دارم و میخواهم او را ضایع کنم تلافی اش راسر شما در آورم وعمدا کار شمارا را خراب کنم

**از شوهرم یا خانمم ناراحتم و تمرکزی بر کارم ندارم و کار شما را بدون دقت انجام میدهم و با عث خسارت به شما میشوم

**بعد از مراجعه به اتاقم متوجه میشوی که من نیستم , در حالیکه در اتاق دیگری مشغول مذاکره با همکاران محترم در مورد اینکه کدام مدل ماشین بهتر است,کدام منطقه خونه بهتری برای خرید پیدا میشود, بعد از ظهر از کجا برویم :لپ تاپ/ لوازم آرایشی /مانتو/کت و شلوار/...و یا اینکه تعطیلات به کدام کشور سفر کنیم /چطوری بتونیم اقامت از فلان کشور بگیریم/...مسایل سیاسی/ صحنه تصادف امروز تو خیابون/رنگ لباس فلان همکار/و هزاران مسئله مهم و بی اهمیت دیگر هستم. و تازه وقتی برای برداشت وسایلم به اتاق میایم که بروم خانه ,شما را میبینم وسرت داد میکشم که این چه وقت آمدنه؟ چرا آخر وقت می آیی ؟ فردا صبح زود اینجایی!! و شما هم خیلی مظلومانه فقط میگویی :چشم آقای مهندس/آقای دکتر/خانم مهندس/خانم دکتر/قربان/خانم/آقای رییس/خانم رییس/....

**برای خرید وسیله چندین میلیونی مورد علاقه خودم یاهمسرم مشکل مالی دارم و محل کارم هم به این مشکل من بی اعتناست! (واحتمالاشما هم همینطور!) و لذا عدم انجام صحیح کار را راهی برای جلب توجه رییسم(و یا شما) به مشکل مالی ام برمیگزینم.


**...

**...

**...

**...

**...

**...

یکشنبه 27 آذر 1390 ساعت 12:30  
 نظرات    
 
سید مهدی موسوی 08:19 دوشنبه 28 آذر 1390
0
 سید مهدی موسوی
به امید روزی کارهایمان را فقط و فقط برای رضای خداوند باشد انشاءالله
ممنون
مانا باشید جناب بنیادی
یحیی بهمنی 09:01 دوشنبه 28 آذر 1390
0
 یحیی  بهمنی
ممنون از یادآوری غفلت‌های فراموش شده....
م افتخاری 09:26 دوشنبه 28 آذر 1390
0
 م افتخاری
شاید وفور این اعمال به خاطر این باشد که ما خود را و جایگاهمان را ابدی و جاودانی فرض میکنیم و بد نیست گاهی خودمان را آنطرف میز و جایگاهمان فرض کنیم
نازنین بهشتی 10:55 دوشنبه 28 آذر 1390
1
 نازنین بهشتی
فوق العاده بود
مرسی
باید دردها و ایرادها رو گفت تا بشه براشون چاره و راه حلی پیدا کرد
تا وقتی مرض و بیماری رو انکار کنیم و نادیده بگیریم، نمیتونیم به درمانش امیدوار باشیم
سید مسعود برقعی 17:11 دوشنبه 28 آذر 1390
0
 سید مسعود برقعی
آری چقدر دور شدیم از رسالت خویش ! متشکرم
امین کرمی 17:43 دوشنبه 28 آذر 1390
0
 امین کرمی
ممنون از یادآوری